مرجع تقلید سیاسی یا محافظه کار؟/ نگاهی متفاوت به مشی فکری و سیاسی آیت الله بروجردی
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، ۱۰ فروردین شصت و دومین سالگرد ارتحال آیت الله سید حسین بروجردی در سال ۱۳۴۰ است.
بنابر روایت ایسنا، ایشان از شاگردان برجسته آخوند ملا محمدکاظم خراسانی در نجف بود و علاقه زیادی به آخوند خراسانی داشت. این علاقه به حدی بود که برخی اندیشه سیاسی آیتالله بروجردی را متاثر از مکتب فکری و سیاسی آخوند خراسانی می دانستند.
موافقان سیاسی بودنِ آیت الله، موضع گیری های ایشان درباره تشکیل مجلس مؤسسان، رژه دختران بیحجاب در سالگرد کشف حجاب، طرح اصلاحات ارضی، دشمنی با فرقه ضاله بهائیت و حزب توده را عمده دلایل سیاسی بودن آیت الله بروجردی می دانستند.
ایشان مخالف ورود روحانیون به عرصه قدرت سیاسی بودند و با تندرویهای جمعیت فداییان اسلام به رهبری حجت الاسلام سید مجتبی نواب صفوی همراهی نکردند و البته انفعال سیاسی آیت الله بروجردی چندان مورد پسند امام خمینی نبود.
آیت الله محمدعلی گرامی از شاگردان امام خمینی درباره شیوه مبارزاتی متفاوت آیت الله بروجردی و امام خمینی، گفت: «یکی از چیزهایی که مرحوم امام اصرار داشتند این بود که از همان اول می گفتند بیانیه هایمان را بدهیم تا مردم ببینند. باید مردم جلوی مبارزات باشند. این تفاوت خط مشی ایشان با مرحوم آقای بروجردی بود.
مرحوم آقای بروجردی کار را خصوصی حل می کرد و به سطح جامعه نمی کشاند در نتیجه مردم، سیاسی بار نمی آمدند اما خط مشی حضرت امام این بود که از اول مردم را در جریان بگذارند و مردم سیاسی می شدند.
سیدحسین در ۱۶ فروردین ۱۲۵۴ از سید علی طباطبایی و سیده آغابیگم طباطبایی در بروجرد به دنیا آمد.
نسب وی با ۳۲ واسطه به حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام میرسد.
او روخوانی قرآن را چند ماه قبل از رفتن به مکتبخانه در ۷ سالگی از پدرش آموخت. در مکتبخانه بخش هایی از کتابهای جامعالمقدمات، سیوطی، منطق و گلستان سعدی را یاد گرفت. عطش آموختن علم دین سیدعلی را بر آن داشت برای تامین احتیاجات تحصیلی، سید حسین را به مدرسه علمیه نوربخش از موقوفات جد مادریش ببرد تا بقیه علوم مقدماتی را فرا بگیرد.
سیدحسین در ۱۸ سالگی در سال ۱۲۷۲ به حوزه علمیه اصفهان از مراکز بزرگ علمی اسلام و شیعه رفت و به واسطه پسر عمویش آقا نوحالدین طباطبایی از فضلای بروجردی حوزه علمیه اصفهان به مدرسه صدر اصفهان رفت و از محضر اساتید به نامی چون میرزا ابوالمعالی کلباسی و سید محمدتقی مدرس بهره برد. سید حسین در علوم معقول پای درس آخوند ملا محمد کاشانی و جهانگیرخان قشقایی نشست. آیت الله سید محمدباقر درچه ای از دیگر اساتیدی بود که تاثیر به سزایی بر سید حسین گذاشت.
آیت الله بروجردی در خاطرهای از ایشان گفت: «از بدو ورود به اصفهان در درس مرحوم حاج سیدمحمد باقر درچهای رفتم و آن مرد با آن همه فضائل علمی و ملکات اخلاقی به قدری نسبت به من اظهار مهر می فرمود که حد نداشت. به همین خاطر تا آخرین لحظات حیات در محضر ایشان بودم.»
او سه سال بعد در ربیع الاول سال ۱۲۷۵ به درخواست پدر و مادرش برای خواستگاری و ازدواج به بروجرد برگشت. سید حسین چند ماه بعد به همراه همسرش به اصفهان رفت و تا سال ۱۲۸۰ به تحصیلات دینیش ادامه داد.
پدرش در این سال نامهای به او نوشت و گفت: «فوراً به بروجرد حرکت کن، چون موجبات مسافرت شما را به نجف فراهم ساختهام.»
سیدحسین جوان برای تکمیل دروس فقه و اصول و تحکیم پایه های اجتهاد به همراه برادر کوچکش سید اسماعیل به حوزه علمیه نجف رفت. او دو سال بعد در سال ۱۲۸۱ در ۲۸ سالگی از اساتیدش در حوزه نجف اجازه اجتهاد گرفت و همانجا به حدود ۲۰۰ نفر از طلاب و فضلای نجف درس فقه و اصول داد.
آیت الله جوان البته تا سال ۱۲۸۹ پای درس آیتالله آخوند ملا محمدکاظم خراسانی مصنف کتاب کفایهالاصول، علامه شیخ فتحالله نمازیشیرازی معروف به «شیخالشریعه اصفهانی» و علامه سید محمدکاظم طباطبایی یزدی صاحب کتاب معروف «عروهالوثقی» تلمذ کرد.
ایشان در اواخر همان سال نامهای از پدرش دریافت کرد که می خواست به بروجرد برگردد. آیت الله جوان قصد اقامت کوتاه در بروجرد و بازگشت مجدد به نجف داشت اما یک سال بعد پدرش درگذشت و او ۳۶ سال در بروجرد ماندگار شد.
ایشان در اواخر دهه ششم زندگی در سال ۱۳۲۳ به بیماری فتق دچار و مجبور شد بروجرد را به مقصد بیمارستان فیروزآبادی شهر ری ترک کند. در مدت اقامت ایشان در بیمارستان فضلا و مدرسین حوزه علمیه قم که در جریان شهرت علمی و معنوی ایشان قرار گرفته بودند ضمن عیادت از آیتالله بروجردی، موقعیت خاص حوزه علمیه و اهمیت حفظ و لزوم تحکیم اساس آن را به اطلاع ایشان رساندند و از ایشان درخواست کردند به حوزه علمیه قم برود. سرانجام ایشان در تاریخ ۹ دی ۱۳۲۳ یعنی ۸ سال بعد از رحلت آیتالله عبدالکریم حائری احیاگر حوزه علمیه قم با استقبالِ پر شور صدها نفر از علما، طلاب و مدرسین این حوزه وارد شهر قم شد و در منزل حاج محمد آقازاده از شهروندان سرشناس قمی سکونت کرد. ایشان در حوزه علمیه قم درس فقه و اصول دادند.
مراجع ثلاث یعنی آیات عظام سید صدرالدین صدر، سید محمد حجت کوهکمری و سید محمدتقی خوانساری که با درگذشت آیت الله حائری یزدی زعامت حوزه علمیه قم را تا آن زمان عهدهدار بودند، هر یک به طریقی در محبوبیت آیتالله بروجردی و تحکیم مرجعیت و زعامت ایشان اقدام کردند. آیتالله سید صدرالدین صدر به احترام ایشان جای نماز خود را در صحن بزرگ حرم حضرت معصومه(س) به آیتالله بروجردی واگذار کرد. آیتالله سید محمد حجت کوهکمری وقت تدریس فقه خود را که بعد از مرحوم آیتالله عبدالکریم حائری یزدی تدریس مینمود به ایشان واگذار کرد و آیتالله سید محمدتقی خوانساری نیز در تجلیل و بزرگداشت و معرفی ایشان به خاص و عام و تحکیم اساس مرجعیت آیتالله بروجردی تلاش کردند.
با درگذشت آیتالله سیدابوالحسن اصفهانی از دیگر مراجع هم عصر ایشان اکثر مقلدان ایشان به آیتالله بروجردی رجوع کردند. بدینترتیب اکثریت شیعیان ایران و عراق و پاکستان و سایر بلاد اسلامی، متوجه قم و تقلید از آیتالله بروجردی شدند.
مبارزات سیاسی، مذهبی و فرهنگی
یکی از جدی ترین مسائلی که آیتالله بروجردی در دوران زعامت مسلمانان به کرات با آن روبرو بود، شکایت از گسترش بهائیان در ساختار اداری، حکومتی و اقتصادی ایران عصر پهلوی پسر بود.
ایشان در مسئله مبارزه با بهائیت موضع روشن و جدی داشت. طی سالهای ۱۳۲۵ تا ۱۳۲۹ نامههای زیادی از شهرهای مختلف درباره نفوذ بهائیها و سیل شکایتها در این باره به دست ایشان رسید که از گسترش فعالیت بهائیان حکایت داشت. این شکایات و نامهها آیتالله را بر آن داشت تا به صورت جدی وارد صحنه مبارزه با بهائیان شود. به گفته یکی از شاگردان ایشان «اصلاً مبارزه با بهائیت توسط آیتالله بروجردی شروع شد.»
آیت الله بروجردی در مصاحبهای که همان زمان با روزنامه کیهان داشت نظرشان درباره بهائیان را به این صراحت بیان کردند: «در جریان مبارزه با بهاییها نظم و آرامش در سراسر کشور برقرار شود. باید حظیرهالقدس (عبادتگاه بهائیان در تهران) را ویران کرد و ساختمان جدید در تصرف انجمن خیریه باشد.
کلیه بهائیان از ادارات دولتی و بنگاههای ملی هرچه زودتر طرد شوند و دولت از مجلس بخواهد که طرحی را از مجلس بگذرانند که تمام بهائیان از کشور خارج شوند.»
با پیگیری های حجت الاسلام محمدتقی فلسفی و همراهی نسبی محمدرضا شاه، امرای ارتش و نخست وزیران پهلوی عبادتگاه بهائیان در تهران ویران و بعدا به حوزه هنری شهرداری تهران تبدیل شد.
مخالفت با انقلاب سفید
بعد از حضور محمدرضا پهلوی در کنگره کشاورزان در بهمن ۱۳۴۱ و اعلام خبر اجرای اصلاحات اقتصادی و سیاسی تحت عنوان انقلاب سفید شاه و ملت این لایحه به مجلس فرستاده شد و اوایل سال ۱۳۳۹ در مجلس به بحث گذاشته شد.
با اطلاع آیتالله بروجردی از موضوع نامهای به آیتالله سیدمحمد بهبهانی نوشتند و تاکید کردند: «به مجلس تذکر دهید که لایحه را تصویب نکنند.»
ایشان مغایرت طرح اصلاحات ارضی با قوانین اسلام را گوشزد و حتی تهدید کردند که «در مقابل نامههای زیادی که از شهرستانها میرسد، نظر به این که کتمان احکام الهیه جایز نمیباشد، ناچار هستم جواب سؤالات مردم را بنویسم.»
موافقت و مخالفت این فقیه مجاهد به حدی بود که شاه نمیتوانست آنها را نادیده بگیرد و به نقل از احسان نراقی، شاه در اینباره گفته بود: «تا زمانی که او زنده بود، اصلاحات ارضی را به تأخیر انداختیم، چون میدانستیم آن را تأیید نخواهد کرد …»
شاه در کتاب انقلاب سفید به این موضوع اشاره کرد و نوشت: «این برنامه را سالها پیش میخواستم انجام دهم، ولی یک مقام غیرمسئول که اطلاعی از ترقیات دنیا نداشت، سد راه بود.»
مخالف بی حجابی
آیتالله بروجردی از جمله علمای مخالف بی حجابی و سوء استفاده از دختران و زنان به بهانه آزادی پوشش بود.
ایشان در ملاقاتی که در سال ۱۳۳۷ در حرم حضرت معصومه در قم با شاه داشت، به او تذکر داد که مسائل اسلام را بیشتر رعایت کند. آیتالله بعد از اینکه عکسهایی از کشف حجاب مادر، خواهران و همسرش شاه دیدند دیگر اجازه ملاقات به شاه ندادند و رابطهشان با دربار پهلوی را قطع کردند.
در دوران نخست وزیری منوچهر اقبال در سالهای ۱۳۳۶ تا ۱۳۳۹ در روزنامهها اعلام شد تمام دختران دبیرستانی باید با شلوار کوتاه و بلوز سفید در روز ۱۷ دی سالروز کشف حجاب و روز آزادی زنان ایران، رژه بروند. با اطلاع آیتالله بروجردی از موضوع این چنین واکنش نشان دادند: «مملکت را برای این میخواهند که دختران مردم را به زور در این هوای سرد به خیابانها بکشانند و آنها را آنطور نشان بدهند و بگویند اینها از قید اسارت چادر آزاد شدهاند. چه اسارتی؟ چه آزادی؟ بیبندوباریها و این نحو عملها آزادی است و رهایی از قید اسارت است؟ … اینها به من شکایت کردهاند که به داد ما برسید، تکلیف چیست؟ این مملکت میخواهد چه بکند؟»
بی طرفی فعال در کودتا
کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ با نقشه انگلیسی آمریکایی اجرایی شد و موجب سقوط دولت دکتر مصدق شد اما به دلیل احتیاط آیتالله بروجردی از سوء استفاده دربار پهلوی از جایگاه مرجعیت شیعیان و بیم ایشان از آلوده شدن این جایگاه توسط عوامل رژیم، از هر گونه موضعگیری و همراهی با آن پرهیز کردند.
ایشان در دیدار حسین علاء نخست وزیر وقت رژیم از هرگونه موضعگیری سیاسی خودداری کردند تا مسیر هرگونه احتمال سوءاستفاده گروهها و شخصیت های سیاسی از دین و روحانیت را ببندند.
آیتالله بروجردی در برابر جبهه ملی و دکتر محمد مصدق با احتیاط رفتار کردند به بیان روشن تر دولتِ برآمده از جبهه ملی را به خاطر مصالح سیاسی مورد تأیید ضمنی قرار میدادند اما در قبال وقایع مهم سیاسی نهایت احتیاط را داشتند.
این مرجع عالیقدر شیعه بعد از ۸۶ سال عمر پر برکت در تاریخ دهم فروردین ۱۳۴۰ به دلیل عارضه قلبی چشم از جهان فرو بست.
روزنامههای آن دوره نحوه درگذشت و مراسم تشییع ایشان را اینگونه گزارش کردند: «آیتالله العظمی بروجردی صبح امروز هنگام صرف صبحانه با خنده به پزشکان گفت که «میدانید چرا شکم شما اطبا روز به روز بزرگتر میشود؟ علتش آن است که شما در بیمارستانها گوشت جوجه را خودتان میخورید و آب آن را به بیماران میدهید!»
اندکی بعد از این مزاح حال تهوع به آیتالله دست داد و فشار و ضربان قلبشان نامرتب شد. پزشکان بلافاصله تزریقات و ماساژ قلب و تحریکات عصبی را شروع کردند، اما لحظاتی بعد آیتالله یک نفس عمیق کشید و جان به جان آفرین تسلیم کردند.
رادیو ایران ساعت ۸:۳۰ با قطع برنامه های معمولش اعلام کرد: «آیتالله العظمی بروجردی دار فانی را وداع کرده است و به دستور دولت امروز کلیه وزارتخانهها و مؤسسات دولتی تعطیل است و ضمناً از این ساعت برنامههای موسیقی رادیوهای کشور تعطیل میشود.»
دولت جعفر شریف امامی با صدور اطلاعیهای آن روز را عزای ملی اعلام کرد.
محمدرضا پهلوی با ارسال تلگرافی خطاب به آیتالله سید محسن حکیم در نجف، درگذشت آیتالله العظمی بروجردی را به ایشان و جامعه روحانیت تسلیت گفت. شاه با ارسال این تلگراف غیر مستقیم اعلام کرد که آیتالله حکیم را به عنوان مرجع شیعه پذیرفته است.
علی امینی در خاطراتش ارسال تلگراف توسط شاه به آیتالله حکیم را اشتباه توصیف کرد و نوشت: «محل مرجعیت از سالها پیش به شهر قم منتقل شده بود و اکثریت شیعیان و مراجع تقلید مایل بودند که مرجع طراز اول شیعه فارسیزبان باشد، در حالی که آیتالله حکیم، عراقی و عرب زبان بود.»
اعلَمیت امام خمینی
در مجلس سوگواری آیتالله العظمی بروجردی در مسجد جامع خمین بسیاری از علما در پاسخ به پرسش مردم درباره مرجع تقلید جدید، از حضرت آیتالله حاج آقا روحالله خمینی به عنوان مرجع اعلم نام بردند.
حسین علاء وزیر دربار در اطلاعیهای از طرف محمدرضا پهلوی درگذشت آیتالله العظمی بروجردی را به فرزند ارشد ایشان و بازماندگان تسلیت گفت و در اطلاعیه دیگری اعلام کرد که دربار تا سه روز عزادار و پرچم سلطنتی نیمه افراشته خواهد بود.
شهربانی کل کشور هم اعلام کرد امروز و امشب تمامی کافهها و مجامع تعطیل است و بازار تهران هم تعطیل شد.
در مقابل شمسالعماره و بازار تهران، صدها خودرو کوچک و بزرگ، جمعیت را به قم منتقل کردند. ترافیک یک ساعته جاده تهران ـ قم به حدی رسید که خودروها به صورت زنجیروار حرکت میکردند. در برخی نقاط تهران نیز مردم به عزاداری پرداختند.
سفیر کبیر شوروی در تهران با حضور در دفتر نخستوزیری درگذشت مرجع تقلید شیعیان را به جعفر شریف امامی تسلیت گفت.
در بروجرد مردم در مسجد سلطانی به سوگواری پرداختند و عدهای راهی قم شدند. در اکثر شهرها و حتی برخی روستاها نیز مردم به عزاداری پرداختند.
در نجف بلندگوی گنبد حضرت علی (ع) با تلاوت قرآن و فریاد الله اکبر و اعلام خبر رحلت آیتالله العظمی بروجردی به صدا در آمد و آیتالله سید محسن حکیم پیشاپیش مردم با اشک به سوی حرم حضرت علی (ع) به راه افتاد. اضطراب و سوگواری مردم باعث شد حکومت نظامی در نجف و کربلا لغو شود. شیعیان عراق سه روز عزای عمومی اعلام کردند.
مقلدان پاکستانی آیت الله هم اعلام کردند تا پنج روز عزاداری خواهند کرد. شیعیان لبنان و کویت نیز به سوگواری پرداختند. بیشتر سفارتخانههای خارجی در تهران با پرچمهای نیمه افراشته تعطیل شدند.
تشییع با شکوه
پیکر آیتالله العظمی بروجردی با حضور حدود ۲۰۰ هزار نفر از مقلدان و ارادتمندان ایشان در قم تشییع شد و پس از چند دور طواف در حرم مطهر حضرت معصومه به مسجد اعظم منتقل شد و پس از اقامه نماز میت توسط میرزا محمدحسن طباطبایی بروجردی فرزند ارشد آیتالله العظمی بروجردی ساعت ۱۶:۳۰ در رواق مسجد اعظم قم به خاک سپرده شد.
همان شب مجلس ترحیمی از سوی فرزند ارشد ایشان در شبستان مسجد اعظم برگزار شد. روحانیون به حالت عزاداری عمامهها را به صورت نیمه باز درآورده و بر پیشانی گِل مالیده بودند و به فرزند آیتالله تسلی دادند.»
۲۷۲۷