نقد میل به قدرت پس از ۷ ماه سکوت
ماهرخ عباسپور: «مکبثزار» اقتباسی آزاد از تراژدی «مکبث» شکسپیر است که ابراهیم پشتکوهی آن را با تلفیق آیینهای نمایشی شرقی و غربی روانه صحنه کرده است. پشتکوهی در این اثر، مکبث را از کاخ پادشاهی در اسکاتلند به جنوب ایران میآورد و حال، مکبث به جای تلاش برای رسیدن به تاجوتخت به وسوسه لیدی مکبث، تلاش میکند تا بابای بزرگ زار، شود. نوای زنده و جادویی موسیقی بهرنگ عباسپور و گروهاش، ترکیببندی و طراحی نور رضا خزایی، بازیهای روان و مبتنی بر نظریه «بیومکانیک میرهولدِ» بازیگران، میزانسنهای کارگردانی که تلاش میکند از هر لحظه نمایش خود یک تابلوی نقاشی ترسیم کند، برخی از ویژگیهایی است که این نمایش را تماشایی میکند. در این میان از لباسهای اشخاص بازی در نمایش «مکبثزار» که ابراهیم پشتکوهی به همراه فرزاد هدایتنوری آن را طراحی کردند نیز نمیتوان به سادگی گذشت.
ابراهیم پشتکوهی، هنرمند اهل بندرعباس، نخستین بار با نمایش «وقتی ما برگردیم دو پای آویزان مانده است» در سال ۱۳۷۸ موفق به کسب عناوین برگزیده بخش بهترین نمایش صحنهای، جایزه کارگردانی اول و نامزدی بهترین متن در هجدهمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر شد. «مکبثزار» تازهترین اثر او نیز تاکنون صاحب عناوین بسیار شده است که مهمترین آنها نمایش برگزیده فستیوال جهانی شبهای مسکو، نمایش تقدیرشده در جشنواره مونیخ، اجرا در جشنواره آونییون فرانسه، اجرا در انستیتو تئاتر گیتس مسکو و نهایتا روی صحنه رفتن در کشورهایی چون ارمنستان، آذربایجان و هند است. «مکبثزار» در بخش بینالملل چهلویکمین جشنواره تئاتر فجر هم حضور پیدا کرد و با استقبال منتقدین حاضر در این جشنواره مواجه شد و دیپلم افتخار بهترین نمایش، بهترین موسیقی و بهترین طراحی لباس را به خود اختصاص داد.
این نمایش در حالی این روزها روی صحنه سالن اصلی مجموعه تئاتر شهر رفته است که این سالن از ۲۵ شهریور ۱۴۰۱ و پس از ناتمام ماندن اجرای نمایش «پدر» به کارگردانی آروند دشتآرای، رنگ اجرا به خود ندیده است و کهنترین و تماشاییترین سالن مجموعه تئاتر شهر سکوت ۷ ماهه خود را با نمایشی میشکند که قدرتطلبی و جاهطلبی مفرط را با نمادها و استعارههای فراوان و البته ایرانیزهشده نکوهش میکند. «مکبثزار» به نویسندگی وکارگردانی ابراهیم پشتکوهی، تهیهکنندگی سعیده اسمعیلنیا و با نقشآفرینی شهروز دلافکار و گاتا عابدی در نقش مکبث و لیدی مکبث به همراه؛ محمدهادی عطایی، یاشار نادری، سعید برجعلی، فهیمه موسوینیارکی، رضا سلیمی، رضا جهانگیری، سحر عبدالملکی، صابر رضایی، متین مکاریمقدم و جواد امیرپور از امروز، یکشنبه ۲۷ فروردین هر شب ساعت ۱۹ و ۳۰ دقیقه در سالن اصلی مجموعه تئاتر شهر روی صحنه میرود.
اگر بخواهید از تفاوتهای «مکبثزار» با «مکبث» شکسپیر بگویید، به چه نکاتی اشاره میکنید؟
«مکبثزار» همچون هر مکبث دیگری در نقد قدرت قصه میگوید اما با این تفاوت که اتمسفر و جغرافیا دیگر اسکاتلند نیست و مکبث در جنوب کشور خودمان است و البته تفاوتهای فاحش و غیرمنتظرهای نیز در فرم اثر وجود دارد. تفاوتهایی که در «مکبثزار» به لحاظ فرم اجرایی دیده میشود، این اثر را به نسبت آنچه در گذشته از نمونههای اقتباسی از «مکبث» سراغ داریم، متمایز میکند. در این اثر از آیینهای نمایشی شرقی استفاده شده که دستکم در فرم اجرائی برای مخاطب تازگی و حلاوت ویژهای دارد و همین مهم است که سبب شده تا در خیلی از فستیوالهای جهانی مورد اقبال اهالی تئاتر قرار گیرد.
ایده تلفیق یک نمایشنامه کلاسیک با آیینهای نمایشی ایرانی و شرقی از کجا آمد؟
من به دنبال یک مفهوم تازه از یک مضمون اصیل و قدیمی بودم، به همین خاطر این نمایش را از زاویه دیگر که بومی است بازتولید کردم. به نظرم اقتباسهایی که پیشتر از نمایش «مکبث» شده بود، پویایی جسورانهای نداشتند و معمولا خیلی شبیه به هم بودند. در اساس نقد جاهطلبی و قدرتطلبی مقولهای است که در همه تاریخ ادوار بشریت هرگز کهنه و قدیمی نخواهد شد.
منابع اولیه و رفرنسهای تحقیقاتی اثر چگونه شکل گرفت؟
غلامحسین ساعدی تحقیق مکتوبی به نام «اهل هوا» دارد که در آن به تفصیل در این مورد صحبت شده است، جدا از آن زادگاه خودم جنوب کشور است و در همین محیط و آئین زندگی کردهام پس به طور کامل بر این موضوع اشراف داشتم. در تحقیقات شخصی خود نیز به لحاظ ریشهای زار را مورد بررسی قرار دادم. از نکات جالب توجه در مسیر این پژوهش کشف این نکته بود که زار تنها آفریقایی نیست و ریشههای ایرانی و زرتشتی هم دارد که در این نمایش از همانها استفاده شده است.
من به شخصه علاقهمند به سبک و شیوه اجرایی نمایشهای شرقیام و در این موضوع تحقیقات زیادی داشتم، شاید گزافه نباشد اگر بگویم مهندسی دقیقی در ساختار اثر شکل گرفت تا گونهگونی و تعدد گویش، ساختار را ناهمگون نکند. ضمن این که آیینهای نمایشی شرقی چون کاتاکالی (تئاتر سنتی هند)، کابوکی (تئاتر سنتی ژاپن)، بوتو (رقص-تئاتر مدرن ژاپن) و نمایش سنتی ایتالیا «کمدیادلارته» در منطق اجرایی درام، جاری و ساری شده است.
علاوه بر فرم که به نظریه «بیومکانیک میرهولد» و کشف فکر نویسنده و به نمایش درآوردن آن به وسیله حرکات و زبان بدن بازیگر استناد کردهام، در محتوا و متن هم نوآوریهایی ایجاد کردم که مهمترین آن اضافه شدن دو شخصیت به نام «هوا» خدمتکار مکبث و «دلکنک» ندیمه لیدی مکبث بود. تمام این تمهیدات از پس فرامرزی شدن اثر شکل گرفت و در واقع «مکبث زار» معجونی از آیینها و سبکهای نمایشی کهن جهان است.
آنچه از ۲۵ شهریور ۱۴۰۱ به این سو در ایران رخ داد، زندگی همه ایرانیان و از جمله هنرمندان را تحت تاثیر خود قرار داد. در این میان اهالی تئاتر با پرسشهای متعددی روبهرو شدند. از جمله این که در چنین شرایطی چگونه میتوانند از آنچه مخاطب به شکل روزمره تجربه میکند روی صحنه تئاتر بگویند یا اساسا باید چنین کنند یا خیر؟ در این میان برخی ادامه حضور و برخی غیاب را انتخاب کردند و ترجیح دادند روی صحنه نباشند. نظر شما در این مورد چیست؟
ضمن احترام به همه دوستان باید بگویم که مگر دیگر مشاغل تعطیل کردند، ما با تعطیلی تئاتر تنها میگوییم که کار ما جدی نیست. اگر تئاتر به مانند نان ضروری باشد، خود هنرمند آن را تعطیل نخواهد کرد و اگر ما کارمان را تعطیل نکنیم به مردم جامعه و مسئولین این پیام را مخابره میکنیم که تئاتر ضرورت جامعه است. هنر سرگرمی نیست، هنر اصل و متن زندگی است. پس بنابراین کاملا مخالف خاموشی فرهنگ و هنر هستم و حتی بیشتر شما با اثر هنری خود میتوانید اعتراض کنید، جریان بسازید و تولید اندیشه کنید. اساسا ذات هنر به ویژه هنر زنده تئاتر رگ و ریشه نقادی در خود دارد. تعطیلی تئاتر آسیب بر پیکره فرهنگ است. در دوران جنگ جهانی و زیر سنگین ترین بمبارانها هرگز سالنهای تئاتر تعطیل نشد. میخواهم جملهای از ویرجینیاولف درباره ادبیات را به تئاتر تعمیم بدهم؛ «اگر ادبیات نبود، این کثافت زندگی ما را خفه میکرد.» این نسبت اهالی تئاتر با کار و حرفهشان است تئاتر همه زندگی و زیست ماست. تئاتر مامنی است که اجازه میدهد بیش از این دچار تنگینفس نشویم. من در تئاتر سعی میکنم تا دریچهای برای هوا، برای نفس، برای عشق و آزادی خلق کنم. من به شدت برای حضور چشمگیر تماشاگران هیجانزدهام اما آنچه که مسلم این است که زندگی جریان دارد، تئاتر واقعیتر از واقعی و جوهر زندگی است و هنر نمایش تعطیلشدنی نیست.
۲۵۹۲۵۹