فرهنگی و هنری

نواندیشی دینی پلی به سوی غیرمذهبی شدن جامعه؟

شنیده می شود که «نواندیشی دینی» پلی به سوی غیرمذهبی شدن جامعه است. یعنی نواندیشی دینی تیشه به ریشه ی خود می زند و انگار «نواندیشی دینی» و «اصلاح طلبی» آمیختگی جداناپذیر دارند. این دو ادعا پرمناقشه است.
۱- عامل رشد جریان های غیرمذهبی در جامعه، عمدتاً ناشی از فهم مرسوم از دین و دین توجیه گر حکمرانی موجود است. این گونه غیرمذهبی شدن عمدتاً بازتابی، جزءگرایانه و تدریجی است؛ کمتر پایه ها و مایه های جهان بینی و تبیینی دارد. ممکن است در آینده این کاستی ها با تبیینات و نظریه پردازی نو رفع شود و جریان های غیرمذهبی نو شکل بگیرد. هنوز چنین نشده است.

۲- نواندیشی دینی وجوه و دیدگاه های نو از دین ارایه می کند که متفاوت از مذهب مرسوم و دین توجیه گر حکومتی است. در واقع، تلاش نحله های نواندیشی برای ارایه ی مدل های جایگزین برای فهم اسلام است. این ارایه ها، توجیهات و تبیینات نو فراهم می کند؛ دستاورد اصلی اش، پدیدآمدن باور نو است. در این میان بسیاری از مذهبی های فرهیخته ی پیشین و نیز مذهبی های معترض به مذهب مرسوم و دین حکومتی به جریان های نواندیشی دینی می پیوندند؛ همچنین باب جذب فرهیختگان جدید به خوانش های نو از دین را می گشاید. البته ممکن است برخی هم در کشاکش خوانش های نو، غیرمذهبی شوند؛ این دستاوردهای فرعی نواندیشی دینی است. مگر در بازتاب به دین مرسوم و حکومتی چنین نمی شوند؟

۳-نواندیشی دینی هنوز در طفولیت است، عین نحله های کوچک متعارض و متزاحم مدعی تبیینات علمی پس از نوزایی در اروپا. با ظهور دکارت، نیوتن و کانت، رشته های وصل نحله های کوچک آن دیار در زیر یک «ابرجریان» علمی فراهم شد. با تدقیق و تعمیق روندهای خوانش های جدید دینی، انتظار می رود که «ابرجریان ها» ی (mainstreams) نواندیشی دینی ظاهر شود؛ سپس به تدریج، نحله های نواندیشی دینی در یک ساختار فراگیرتر به هم بپیوندند. در این میان، آنچه حشو و زواید است به دست فراموشی سپرده شود و تعارض ها و تزاحم های کنونی فروکش کند. پیدایی «ابرجریان ها» نه فقط مقدر، بلکه به لحاظ تفوق رویکردهای یکپارچه سازی در عالم علم و اندیشه، کمابیش، دیر یا زود، محتوم است. سرانجام، از میان «ابرجریان های مطرح»، آن ها که توان توجیهی و تبیینی برتر دارند، راه می گشایند و اقبال می یابند. خوشا یک ابرجریان اقبال بیابد و «متاابرجریان» (meta-mainstream)، نفوذ فراگیر بیابد و مانند چتری نحله های متفرق نواندیشی را در بر بگیرد و جایگاه هر یک را بنماید.

۴- به نظر می رسد که در عوالم نواندیشی دینی ایران، الگوی به هم پیوستن نحله های علمی توسط دکارت، نیوتن و کانت، کارا باشد و الگوی لوتر نامناسب. اصلأ در دوران رواج و رونق روش شناختی های آزموده، رویارویی لوتری که در زمینه ی تفوق باور بر امر واقع بود، رنگ باخته است. اگر نواندیشی دینی از پشتوانه ی یافته های روش شناختی علمی و فلسفی روزآمد بهره مند نباشد، اقبال نمی یابد؛ همچنین اگر نظر را با عمل نیامیزد، متروک و مطرود می شود.

۵- اگرچه ماجرای «اصلاح طلبی» و «نواندیشی دینی» متداخل اند، برخی این دو را همانند و همسنگ می پندارند. با تصور عدم اقبال به «اصلاح طلبی»، آن را نشانه ای به ادبار به «نواندیشی دینی» می پندارند. «اصلاح طلبی» یک جریان سیاسی است و متفاوت از «نواندیشی دینی» که یک جریان اندیشه ای بسیار فراگیرتر اجتماعی. در اینجا «اندیشه» مسامحتاً به معنای «عمل متوقف» و «اجتماعی» به معنای وسیع واژه اعم از اقتصادی، سیاسی و فرهنگی است. زیرا «اصلاح طلبی» به معنای رایج کنونی، به سیاست و قدرت مربوط است، در جریان رادیکالیزه شدن جا به جایی قدرت، ممکن است به محاق برود و ضرورت وجودی خود را از دست بدهد. ولی «نواندیشی دینی» چنین نیست. «نواندیشی دینی» مربوط به باور و تبیین عالم و آدم و تحقق آن برای زندگی برتر است.

۶- دینامیزم اجتماعی، تحول می طلبد. خوانش نو از دین در تطابق با تحولات اجتماعی گزیر و گریزناپذیر است. برحسب تجربه تاریخی، بر رغم ستیزها، دین از بین نرفته است و چنین می نماید که تا افق های دور می ماند. دین در جامعه کارکرد دوگانه دارد، هم رهایی بخش است و هم افیون توده ها. این دو وجه افراطی و تفریطی دین است. «واقعیت دین» در جوامع مختلف در طیفی رنگین از ترکیب «رهایی بخشی» و «رهایی زدایی» فردی و اجتماعی قرار دارد. بسته به این است چه خوانش و پردازشی از دین بشود، می تواند «رهایی بخش» یا «رهایی زدا» شود. فقط وجه افراطی یا تفریطی دین را دیدن بر خلاف واقع بینی است که شرط اول رویکرد علمی است. فاجعه زمانی است که موج های زمینه و زمانه، برخی را بر آن دارد که با هر خوانش از دین ستیز کنند. زدودن دین از جامعه یک تلاش بیهوده است، البته اگر به عنوان تلاش برای نابودی یک نهاد با توان نهفته ی رهای بخش، تباهگر نباشد.

۷- فهم نو به نوی دینی، راهی است که برای دین باوران به مثابه ارتقای باور و برای ناباوران به دین به عنوان بهره گیری از یک میراث برانگیزاننده اجتماعی است. در این میان، نحله های «نواندیشی دینی» یکایک جایگاه و رسالت تاریخی و اجتماعی ویژه می یابند. تنوع نحله ها تصویرهایی از وجوه، ساختار و کارکردهای دین است. مانند هر تصویرگری، ممکن است که تصویرها دچار انواع خلل و زلل، کاستی و ناراستی باشد. بودش بهتر از نبودش است. آنچه در این میان خطرآفرین است، اصرار بر درستی تصویر «خودساخته» و تأکید بر نادرستی تصویرهای «دیگران ساخته» است. پذیرش تعامل گام بنیادین است. کمترین تعامل، نقد کردن است و بیشترین آن رد کردن. متأسفانه رواج فراگیر فرهنگ خودسر یا فردمحور در جامعه ی ما، مانع بزرگ تعامل و نقد است تا چه رسد به رد. برج عاج های نواندیشی دینی و محصور شدن در میان حواریون و به دنبال آن نابینایی و ناشنوایی نقد و نظرهای دیگر، باخت چندسویه است و ثمره آن «هم کاهی» به جای «هم افزایی» (synergy). واقعاً جای یک «ابرجریان نواندیشی دینی» خالی است. با تحمل نقد و نظر و دیگران، پیدایی این ابرجریان تسهیل و تسریع می شود. دستیابی به ابرجریان نواندیشی، «رسالت بینانحله ای» است.

*عضو هیات علمی دانشگاه امیرکبیر

بیشتر بخوانید:

انقلاب علمی خاموش و انفعال ما / پیشگامی تولید فکر نیازمند آزاداندیشی از قیدهای تحمیلی است
رابطۀ بین تمرکز ذهن و موفقیت
کتابی تازه از فیلسوف معاصر منتشر شد/ گفت‌وگوهای رضا داوری اردکانی با خود

۲۱۶۲۱۶

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا