استاد حجتالاسلام والمسلمین سید کاظم ارفع، پدری اخلاقمدار برای همه مردم و گروهها
به گزارش مبلغ پیام، کوتاه بود: «بسم الله الرّحمن الرّحیم. درگذشت عالم خدوم و پرهیزکار جناب حجتالاسلام والمسلمین آقای سید کاظم ارفع رحمت الله علیه را به خاندان مکرّم و همهی بازماندگان تسلیت عرض میکنم و رحمت و مغفرت الهی را برای ایشان مسألت مینمایم.» این پیام رهبری به مناسبت درگذشت استاد حجت الاسلام سید کاظم ارفع شاید کوتاه باشد اما یک دنیا حرف در دل آن نهفته است. استاد سید کاظم ارفع رفت ولی میراثی اخلاقی و علمی بزرگی را برای ما به جا گذاشت که این روزها بیش از گذشته تشنه آن هستیم. شاید دلنوشته نوه گرامی ایشان یکی از بهترین نوشته هایی که از نزدیک میتواند شخصیت این عالم بزرگ را به ما معرفی نماید. امیر نظری می نویسد:
« از وقتی بیاد دارم شیرین ترین ایام کودکی و نوجوانی ام دهه دوم صفر و روضه ی ۷۰ ساله پدر بزرگم در صبح ها بود.
اگرچه امسال با نبودش دیگر آن حال و هوا و ازدحام سابق نبود اما سالها درک آن مجلس قدیمی با حضور روزانه چند هزار نفر عزادار ، در حیاط و اتاق ها برایم لذتی غیر قابل وصف دارد.
من اهل کار نبودم و شاید هنوز هم نیستم اما ده ها نفر در حیاط و روضه مشغول کار بودند و من از ساعت اول روضه در کنار مرحوم پدربزرگم نشسته بودم و فقط خوش آمد میگفتم و از صفای بی نظیری که حاکم بود لذت میبردم.
روزانه چندین مداح افتخاری میخواندند ، تقریبا همه ی علمای تهران با گرایش های مختلف از علامه میرزا یحیی نوری و آشیخ علی اصغر مروارید گرفته تا آیات لواسانی و فلسفی و آشتیانی ، سبط و محدث زاده قمی و مجتهدی و شریعتمداری ، ضیاءآبادی و مصطفوی و خلخالی ، مهدوی کنی و رئوفی و هاشمی گلپایگانی و… در روضه شرکت میکردند. در سفره ی صبحانه بالا از مسئولین مملکتی تند و غیر تند گرفته تا افرادی که اعتقاداً به سیاست هیچ کاری نداشتند کنار هم صبحانه میخوردند. و اینها همه مدیون تعادل پیرمردی بود که هیچگاه تندی نکرد و هیچ زمان با نفاق زندگی نکرد و همواره مرادش آیت الله العظمی آسید احمد خوانساری (ره) را الگوی خویش قرار داده بود.
( از راست : حضرات آیات وحجج الاسلام: حاج شیخ احمدمجتهدی تهرانی، حاج شیخ محمدتقی فلسفی، سیدمحمدحسین طهرانی، شیخ غلامحسین جعفری همدانی، حاج شیخ محمدعلی نجفی فرید و حاج سیدکاظم ارفع)
همین جمع اضداد در مراسم رحلتش هم محسوس بود ، از تندترین افراد سیاسی تا سنگین ترین وزنه های غیر سیاسی در مراسم ختم از رحلتش اظهار تأسف و خسارت میکردند.
اما روضه!
قبل تر ها که سن من نمیرسد منبری روضه آیت الله سیدان (حفظه الله) بودند اما از وقتی که من در خاطرم هست خطیب مراسم مرحوم آقایان شریعتمدار و فاطمی نیا و مصطفوی و ارفع بودند.
امروز دیدم همه ی آن علما و خطباء و مادحین و پدربزرگم رحلت کردند و جز حجم عظیمی خاطرات و حسرت و دنیائی از عکس و فیلم چیزی برایم باقی نمانده.
دنیای عجیبی است!
وقتی انسان به گذشته فکر میکند ناخودآگاه اشک در چشمانش حلقه میزند.
کاش آن روزها و آن لحظات تکرار میشد.
کاش هنوز کودک بودم اما روضه های حاجی علامه مداح و برداشتن عمامه ی علماء برای ادای احترام بخاطره تبدیل نمیشد.
از همه مهم تر اینکه
کاش آن نفس های پاک و ضجه های خالصانه و شعر های پر محتوا و اشک های بی ریا و عالمان ربانی و خطبای شهرت گریز را از دست نمیدادیم.
کاش امروز هم خطبائی رشد میکردند که بجای دغدغه ی دیده شدن در عالم مجاز ، بفکر دستگیری اعتقادات مردم در عالم حقیقت بودند…
حشر آن عزیزان و همه محبین مولا با امیرالمؤمنین علیه السلام »
برای شناخت بیشتر از شخصیت اخلاقی استاد حجت الاسلام سید کاظم ارفع خواندن یادداشت محمدرضا زائری که از روحانیون سخت گیر در مورد اخلاق و سیره صنف روحانیت در جامعه است، می تواند کمک بیشتری به ما کند. زائری در مورد ایشان می نویسد:
«رفتم جلو، سلام کردم و بدون مقدمه پرسیدم: اسم شما چیه؟ بدون هیچ تعارف و ملاحظه و احترام خاص و بدون این که از نمازگزاران بپرسم. می خواستم ببینم اخلاق امام جماعت این مسجد چه طوری است، در عالم کودکی و نوجوانی خودم فکر می کردم تواضع و خوش اخلاقی امام جماعت می تواند ملاک عدالتش باشد و آن وقت پشت سرش نماز می خوانم!
یک دوچرخه ٢٦ داشتم و رکاب زده بودم تا ناصرخسرو کوچه حاج نایب و یک کتابچه “إحیاء فضائل أهل البیت” سیوطی خریده بودم و حالا سر راه خانه می خواستم نماز ظهر و عصرم را در مسجد محمدیه بخوانم. رفتم جلو و پرسیدم اسم شما چیه؟ لبخندی زد و با محبت و صمیمیت عجیبی گفت: سید کاظم ارفع!
تعجب کردم و ذوق زده پرسیدم: نویسنده کتاب آیات الولایه؟ شاید هم کتاب دیگری بود که یکی دو سال قبل توی کتابهای مرحوم عمه ام دیده بودم و این اسم سید کاظم ارفع توی ذهنم مانده بود. خیلی خوشحال شدم که روحانی نویسنده و دانشمندی امام آن مسجد است. کتابچه ای که در دست داشتم گرفت و ورق زد و تشویقم کرد و پرس و جویی که کجا هستی و چه می کنی و بعد دیگر شدم دوستدارش و گاه دیدارهایی در مسجد و منزل ساده اش و بعد مسجد شارعی چهارراه مختاری و بعد بیشتر شناختمش با جایگاه علمی و موقعیت اجتماعی ممتازش و پدر بزرگوار و عالمش و در سالهای بعد فقط گاه گاهی احوالپرسی تلفنی بود تا امروز که خبر را خواندم؛ “درگذشت آیت الله سیدکاظم ارفع” و پیش چشمم آمد با همان صدای محکم و آهنگین، با همان وقار و متانت، با همان قامت بلند و چهره دلنشین، با همان مهربانی و صمیمیت!
خدایش بر سفره محمدی مهمانی خویش با همان گرما و مهری بپذیرد که آن روز گرم تابستانی، نوجوانی خسته را در حیاط مسجد محمدیه پذیرفت.»
فارغ از همه اینها جایگاه علمی سید کاظم ارفع را به هیچ وجه نمیشود ندیده گرفت. ترجمه قرآن کریم، نهج البلاغه و صحیفه سجادیه به گونه ای روان که مناسب خواننده امروزی باشد کار هر کسی نیست و بدون غور در عمیق ترین معارف الهی و شناخت سیره معصومین به دست نمی آید به گونه ای که ایشان برگزیده بخش پژوهشی نمایشگاه بین المللی قران کریم در کشور بودند. سید کاظم ارفع فرزند سید ناصر الدین ارفع در سال ۱۳۲۳ در تهران به دنیا آمده بود . دوران تحصیلی دبیرستان را ناتمام رها کرد و به تشویق پدر و شوق خود ، روی به آموزش حوزوی آورد . او در حوزه ی علمیه ای در تهران ( خیابان ری ، بازارچه ی نایب السلطنه ) به درس و بحث طلبگی اشتغال یافت . پس از چهار سال طلبگی در آن مدرسه ی علوم اسلامی که برجسته ترین استادش حاج آقا مجتهدی بود ، در سال ۱۳۴۲ به حوزه ی علمیه ی قم مهاجرت کرد . استادان بزرگ او در این حوزه عبارت بودند از: آیت الله فاضل لنکرانی ، مرحوم آیت الله سلطانی ، آیت الله نوری همدانی و مرحوم دکتر مفتح . پس از درگذشت پدر گرانمایه اش، ناچار شد برای سرپرستی خانواده ، از قم به تهران بازگردد و باز همچنان به آموختن علوم و معارف اسلامی ، این بار نزد استادان : آیت الله حاج میزرا علی آقا فلسفه در مسجد لرزاده و آیت الله میرزا باقر آشتیانی در مدرسه ی مروی پرداخت . در عین حال ، چه قبل و چه بعد از انقلاب اسلامی ، به وعظ و تبلیغ متعهدانه ی انقلابی روی آورد . او صاحب بیش از پنجاه کتاب اعم از تالیف و ترجمه است و اغلب و بلکه همه ی آنها در زمینه ی علوم و معارف اسلامی و نشر و ترویج فرهنگ اهل بیت عصمت و طهارت ( علیهم السلام ) است . ایشان بر وفق سنتی مرضیه به ترجمه ی قرآن کریم و نهج البلاغه و صحیفه ی سجادیه توفیق یافته بودند.