ستاره بزرگ هالیوود در دور شکست؛ از انتقادات به «گلادیاتور ۲» روی پرده سینما تا «اتلو» روی صحنه تئاتر

به انتشار از سایت خبری بصیرت :
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، نمایش جدید «اتلو» که این روزها در تئاتر اثل بریمور روی صحنه رفته، توانسته رکوردهای فروش را بشکند، بهطوری که قیمت برخی بلیتها به بیش از ۹۰۰ دلار رسیده است. اما کسانی که خوششانس بودهاند و بلیت این نمایش را تهیه کردهاند، چه چیزی دریافت میکنند؟ قطعا اجرای استادانه و پرظرافت واشینگتن در ارائه زبان شکسپیر و نمایش تحقیر دردناک اتلو در برابر نیرنگهای یاگو (با بازی درخشان جیک جیلنهال) از نقاط قوت این اثر است.
با این حال، این نمایش در مجموع چیزی بیش از این ارائه نمیدهد. کارگردانی کنی لیون فاقد خلاقیت است و اجرای آن به نظر میرسد صرفا تلاشی برای وفاداری به متن باشد، بدون آنکه چشماندازی تازه به نمایش اضافه کند. «اتلو» یکی از عمیقترین و تأثیرگذارترین تراژدیهای شکسپیر است و حتی یک اجرای متوسط هم میتواند حداقل بخشی از عظمت آن را حفظ کند. اما مشکل اینجاست که این نمایش حتی حاضر به پذیرش خطرات جدیدی برای خلق روایتی تازه نشده و در عوض، به یک اجرای بیروح و کمجان تبدیل شده است.
روایتی که به زمان حال نزدیک است، اما فاقد هویت
نمایش با متنی روی پرده آغاز میشود که اعلام میکند داستان در «آیندهای نزدیک» جریان دارد. شخصیتها ترکیبی از لباسهای رسمی مدرن (مانند پیراهن و شلوار اتوخورده واشینگتن) و یونیفرمهای نظامی به تن دارند. قرار دادن آثار شکسپیر در دورههای زمانی مختلف ایده تازهای نیست، اما زمانی که به درستی اجرا شود، میتواند جنبههایی جدید از روانشناسی و طبیعت تغییرناپذیر بشر را برجسته کند. در اینجا، اما، چنین تغییر زمانیای نهتنها هدفمند به نظر نمیرسد، بلکه بهنظر میرسد از سر ناچاری انتخاب شده است.
در حالی که یاگوی جیلنهال با ظرافت میان چاپلوسی و بدجنسی متغیر است و تصویری مدرن از این شخصیت ارائه میدهد (که بیشتر شبیه به یک فعال مردسالار در شبکههای اجتماعی است)، اما شخصیت اتلو، با لباسهایی خنثی و بیهویت، در میان این فضای مبهم گم شده است. در فیلم اخیر «گلادیاتور ۲»، واشینگتن نشان داد که میتواند در لباسهای تاریخی حضوری قدرتمند داشته باشد، اما در اینجا، طراحی ساده و بیروح لباسها باعث شده شخصیت او از همان ابتدا کمجان به نظر برسد و سقوط نهاییاش چندان تأثیرگذار نباشد.
طراحی صحنهای که چیزی به روایت اضافه نمیکند
اگر قرار بود این نمایش در آیندهای نزدیک رخ دهد، چرا هیچ نشانهای از این آینده در طراحی صحنه دیده نمیشود؟ در عوض، صحنه با ستونهایی به رنگ خاکی تزئین شده که هیچ حس مشخصی را القا نمیکند. به نظر میرسد کارگردان فراموش کرده است که باید جهان بصری اثر را خلق کند. برخی از تصمیمات دیگر نیز کاملا اشتباه به نظر میرسند؛ از جمله تکگوییهای یاگو که زیر نور خیرهکنندهای اجرا میشوند، در حالی که یکی از صحنههای خشونتآمیز کلیدی در تاریکی و پشت یک ستون رخ میدهد و تأثیر خود را از دست میدهد.
درخشش بازیگران در میان اجرای بیروح
با وجود تمامی این ضعفها، بازیگران تمام تلاش خود را میکنند. واشینگتن، با تسلط کمنظیرش بر دیالوگهای شکسپیر، همچنان یک نیروی تأثیرگذار روی صحنه است. هرچند برخی از صحنههای او، مانند تقلای او هنگام حمله عصبی، چندان تأثیرگذار از آب درنیامدهاند. همچنین، در صحنه پایانی که او روی زمین دراز کشیده و با سقف صحبت میکند، حس تراژدی چندان به مخاطب منتقل نمیشود. اما در لحظاتی که او به عنوان یک فرمانده با اقتدار سخن میگوید، هنوز میتوان آن انرژی قدرتمند و خاص را در وجودش دید.
جیلنهال نیز یک یاگوی مدرن و ملموس خلق کرده است؛ شخصیتی که میان چاپلوسی و خشمهای ناگهانی در نوسان است. اجرای او نهتنها در چارچوب متن شکسپیر، بلکه در فضای اجتماعی امروز نیز بسیار قابل درک است. در همین حال، رابطه اولیه اتلو با دزدمونا (با بازی مالی آزبورن) نیز در ابتدا به اندازه کافی قوی است که خیانت بعدی تأثیری دردناک داشته باشد.
در نهایت، اجرای دنزل واشینگتن و جیک جیلنهال دلیل اصلیای است که این نمایش هنوز هم ارزش دیدن دارد. اما فراتر از آن، این نسخه از «اتلو» فاقد خلاقیت، شور و حال، و چشمانداز هنری خاصی است که بتواند اثری ماندگار خلق کند. در حالی که کارگردان به بازیگران اجازه داده تا استعداد خود را نشان دهند، اما هیچ چیز دیگری برای حمایت از آنها فراهم نکرده است.
مترجم: ریحانه اسکندری
منبع: ورایتی
۲۴۵۲۴۵