این زن ایرانی یاسر عرفات را حیرت زده کرد
نام مرضیه دباغ با رزم و دلاوری، شجاعت و بی باکی، مقاومت و ایستادگی رقم خورده است. نامی که باید سال ها بگذرد تا ریزترین ابعاد وجودی اش شناخته شود. بانویی که بسیار زخم خورد اما لب باز نکرد. سنگ خورد اما کوتاه نیامد. برای هدفش تا مرز شهادت پیش رفت اما خدا خواست که بماند و باز هم خدمت کند. این روزها که به طوفان الاقصی گره خورده است، نامش بیشتر برایمان تداعی می شود.
خانم بروجردی در کتاب "پرواز با نور" از او چنین یاد کرده است:
آشنایی من با خواهر دباغ به سال ۱۳۶۰ برمی گردد. در آن سال در سفری که به لبنان داشتم، با ایشان آشنا شدم و متوجه شدم این خواهر بزرگوار چقدر در شکل گیری انقلاب ما نقش داشته اند. یک زمان که من به همراه ایشان در مناطق جنوب لبنان تردد می کردیم و این مناطق زیر بمباران های شدید اسرائیلی ها بود، در آنجا ملاحظه کردم مبارزان و مجاهدان لبنانی با چه شور و اشتیاقی از این زن استقبال می کنند و خاطراتی را که با خواهر دباغ در این جبهه ها، قبل از انقلاب شکوهمند اسلامی داشته بودند تکرار و دلاوری هایشان را یادآوری می کردند.
به خاطر دارم در ساف که مرکز جنوب لبنان است یکی از این برادران مبارز، با دیدن خواهر دباغ، ضمن یادآوری خاطراتی که مربوط به ایامی می شد که ایشان در آنجا حضور داشت، گفتند: ما به زنهایمان شناساندیم و فهماندیم که اگر بخواهند اسلام را حفظ کنند و در عین حال با اسرائیلی ها مبارزه کنند میتوانند؛ چرا که در آن برهه از تاریخ در بین فلسطینی ها و مردم جنوب لبنان این امر به گونه ای جا افتاده بود که هر مبارزی فکر می کرد حتماً باید گرایش های کمونیستی و افکار مارکسیستی داشته باشد تا مبارز به حساب آید و در مبارزه نباید تفکرات اسلامی و اسلام گرایانه داشته باشد و چنین تفکری در سرزمین آنها جا افتاده بود. ولی با حضور خواهر دباغ و تلاشی که ایشان در زمینه مسائل اسلامی و شرعی کرد و با توجه به حساسیت و دقتی که نسبت به این مسائل داشت، باعث شد که زنان این منطقه بیدار شوند و تفکرات سابق خویش را مورد بازبینی قرار دهند. پس وجود خواهر دباغ تأثیر بسزایی در رشد و آگاهی آنان داشت، و اینها خاطراتی بود که آن رزمنده یادآوری کرد. آن رزمنده در حقیقت تمام اینها را می گفت تا به نوعی سپاسگزاری و امتنان خود را از خواهر دباغ و خواهر طاهره به زعم او به عمل آورده باشد. رزمنده مزبور می گفت: خواهر طاهره ـ خواهر دباغ ـ توانستند به زنان ما یاد بدهند که می توان هم التزام و پایبندی به اسلام و مسائل شرعی و اعتقاد به خداوند یکتا داشت و در عین حال همزمان به مبارزه با اسرائیل غاصب هم ادامه داد و با اشغالگران جنگید. آن رزمنده با چنان ایمان قلبی ای اینها را یادآوری می کرد که برای من هم جالب و تأثیرگذار بود و آنجا بود که پی بردم خواهر دباغ توانمندی های بیشمار و قابلیت ماندگاری و جاودانه شدن زیادی را دارند.
در همان دوران، ملاقاتی هم با یاسر عرفات داشتیم؛ چرا که یاسر عرفات در آن زمان شخصی انقلابی بود و رهبری مبارزان سیاسی فلسطینی را به عهده داشت. در آن ملاقات هنوز بحثی شروع نشده بود که یاسر عرفات شروع به انتقاد کرد و گفت: شما نمی توانید موازینی را که به خاطر آنها قیام و انقلاب کرده اید و ما هنوز هم به آن اعتقاد داریم رعایت کنید و از ارزش ها پاسداری کنید. خواهر دباغ ابتدا با خونسردی حرف های عرفات را گوش کردند و سپس عباراتی گفتند که یاسر عرفات دیگر لب از لب برنداشت.
ایشان گفتند: من سن کمی ندارم ولی به یاد دارم از همان دورانی که دانش آموز ابتدایی و کوچک بودم و به کلاس سوم دبستان می رفتم، در گوشه منزلمان صندوقی را مشاهده می کردم که به قصد کمک به مبارزان فلسطینی کار گذاشته بودند و ما همگی هر یک در حد وسعمان پول در آن می ریختیم. حتی من با تمام کودکی ام این کار را می کردم تا جمع شود و آن را به مصرف منظور برسانم. حالا شما تلویحاً به انقلاب و جمهوری اسلامی کنایه می زنید که از فلسطین حمایت نمی کند و مبارزان فلسطینی را مورد یاری و کمک خود قرار نمی دهد؟ من و خواهر دباغ، و بیشتر ایشان، دو ساعتی راجع به مباحث مختلف صحبت کردیم پس از اینکه صحبت های ما خاتمه یافت، یاسر عرفات که دیگر حرفی برای گفتن نداشت، گفت: من احساس می کنم خواهر دباغ یک مرد است و احاطه ایشان بر مسائل سیاسی و اشرافشان بر اوضاع جهان، باعث حیرت من است.
البته اینکه عرفات، خواهر دباغ را مرد دانسته، به هر حال احساس آن لحظه او می باشد و من قصد مجادله در این باره را ندارم اما در عین حال هم معتقدم که خواهر دباغ، نمونه یک زن نمونه ایرانی ـ اسلامی است. یک انسان متعالی که در عین داشتن صلابت و سرسختی در برابر دشمنان قسم خورده اسلام و انقلاب، به همان میزان نیز از یک روح لطیف و حساس برخوردارند. محال است ایشان ببینند کسی مشکل دارد و گرفتار است و از دستشان کاری برمی آید و انجام ندهند، این اصلاً غیرممکن است. بر فرض که کاری نیز از دست ایشان برنیاید، دست کم همدردی می کنند و حتی بعید نیست دانه های اشک غلتان بر روی گونه های ایشان دیده شود. این نشانگر این است که برای مشکلات دیگران چقدر دل می سوزانند. چنین روحیه ای قابل تقدیر و ستایش است.
۲۷۲۲۰